مرکز بین المللی مطالعات صلح: در ماه های گذشته چه بسترهایی برای حضور داعش و طالبان در کشور فراهم بوده است؟

بستر حضور طالبان و داعش در افغانستان کاملا همانند نیست. طالبان در مناطق قبایلی افغانستان، مانند مناطق قبایلی پاکستان، زمینه های حضور طبیعی بیشتری داشتند و هنوز هم دارند. داعش از این نظر متفاوت است. داعش خاستگاه قومی ندارد و اتکای آن عمدتا به دو عنصر ایدئولوژی و اقتصاد است. این گروه در جاهایی از اقناع فکری مخاطبان خود کار می گیرد و در جاهایی نیز به استخدام برخی عناصر متوسل می شود که با پول می شود خریداری شان کرد. به لحاظ ایدئولوژیکی شباهت هایی میان طالبان و داعش وجود دارد، اما در گرایش داعش، بار سلفی غلیظی دیده می شود از نوع تکفیری اش، که در طالبان این مورد ضعیف تر است، نه اینکه هیچ نیست. از طرفی، طالبان یک جریان نسبتا سابقه دار است، که امروزه نسل سوم آن در حال ورود به عرصه است.

نسل نخست این گروه را شماری از ملاهای دیوبندی-جهادی در دهه هشتاد میلادی گذشته تشکیل می داد که می خواستند در مقابل گروه های اخوانی-مودودی حضور داشته باشند. حزب حرکت انقلاب اسلامی جمعیت علمای افغانستان به رهبری مولوی محمد نبی محمدی در آن سال ها، تجسم بخش این طرز فکر بود. نسل دوم طالبان که بعدا حساب خود را از احزاب جهادی در دهه نود جدا و رسما جنبش طالبان را ایجاد کرد، عمدتا شاگردان مدارس جمعیت علما بودند، چه جمعیت علمای افغان و چه جمعیت علمای پاکستان به رهبری فضل الرحمن و سمیع الحق. اما نسل سوم طالبان در سال های بعد از سقوط این گروه پا به عرصه نهاده است، و به لحاظ سنی جوانتر از نسل دوم است که اکنون در رده های میانسالی قرار دارد. هر یک از این نسل ها با هم شباهت ها و از هم تفاوت هایی دارند. داعش در افغانستان دارای چنین پیشینه تاریخی نیست. این گروه به جذب عناصری افراطی از میان طالبان، حزب التحریر، القاعده، اخوان المسلمین و گروه های مشابه آنان دست می زند، و گاه از میان مردمی به سربازگیری می پردازد که به هیچ یک از گروه های یاد شده گرایش ندارند و تنها بخاطر عامل فقر و بیکاری آماده هستند در خدمت گروه های نظامی قرار بگیرند.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: در بین طالبان چند دسته نگاه نسبت به داعش و طالبان وجود دارد؟

طالبان را بیشتر از روی کردار شان می توان شناخت تا گفتار شان. به لحاظ ادبیات گفتاری، این گروه از آغاز فقیر بود، در دوران حاکمیت خود این فقر را بیشتر به نمایش گذاشت و تا امروز هم سخن چندانی ندارد. مواد تبلیغاتی این گروه هم عمدتا از سوی همکاران بین المللی شان مانند القاعده و گروهای پاکستانی و کشمیری تهیه می شده است. بنا بر این نمی شود به راحتی به دسته بندی طالبان از این نظر پرداخت. آنچه به صورت کل دانسته می شود، و قراین و شواهد هم آن را تایید می کند، این است که طالبان با داعش مخالف است، و آن را رقیبی جدی برای خود می داند، و از قدرت گرفتن آن بیمناک است. اما در شرایط کنونی ترجیح می دهد که تا حد امکان با آن وارد نبرد نشود، و نیروی خود را روی جنگ با حکومت افغانستان متمرکز کند. این شیوه را گویا مشاوران بیرونی شان که متخصصان دستگاه های اطلاعاتی هستند به آنان گوشزد کرده اند. درگیری گسترده با داعش، از یکسو نیروی آنها را به تحلیل می برد و به نفع حکومت افغانستان تمام می شود، و از دیگر سو اصل مشروعیت آنان را در میان هواداران شان متزلزل می سازد، چرا که جنگیدن با یک جریان اسلامگرای دیگر که همان هدف ها و شعارها را مطرح می کند، برای بخشی از نیروهای شان پرسش برانگیز است، و به تردیدهای کلانتری در صفوف شان دامن می زند. ولی شکی نیست که اگر آنان موفق شوند محدوده کنترل خود را گسترش بدهند، ناگزیر با داعش در خواهند افتاد، چراکه مناطق نفوذ آنان مشابه است، و گروه های هدف نیز نزدیک به هم هستند.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: در حال حاضر دیدگاه حزب اسلامی حکمتیار و گروه حقانی به داعش و طالبان چگونه می باشد؟

حزب اسلامی حکمتیار و گروه حقانی تفاوت هایی دارند. حکمتیار خود را در ادعا پیشتاز مبارزات اسلامی در افغانستان می خواند، و به همان دلیل تا کنون راضی نشده است از مقام رهبری خود دست بکشد و کاملا جذب دستگاه دیگری بشود. این مشکل حکمتیار بسیار پیشینه دارد، از سال های جهاد که تلاش های فراوانی برای اتحاد وی با دیگر احزاب جهادی صورت می گرفت و با پا در میانی عرب ها، پاکستانی ها و رهبران سازمان های اسلامی خارج نیز همراه بود، تا روزگار حاکمیت طالبان که حکومت پاکستان تلاش زیادی کرد تا او را با طالبان در یک تشکیلات قرار بدهد، این سرشت خود محور او مانع شد و به نظر می رسد که تا زنده است او همه چیز را بر محور خود خواهد خواست. گروه حقانی در دوران حاکمیت طالبان، از گروه قبلی خود حزب اسلامی به رهبری مولوی خالص جدا شد و به تشکیلات طالبان پیوست، و با آنکه نوعی خود مختاری را برای خود در برخی زمینه ها همیشه حفظ کرده است، اما انعطاف پذیری بیشتری از خود نشان داده است. گروه حقانی با طالبان بسیار نزدیک است، و همان هدف را دنبال می کند، و در یک جبهه با آن قرار دارد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: نگاه کنونی دولت افغانستان به داعش و طالبان چگونه است؟

دولت افغانستان معتقد است که داعش هیچ رگ و ریشه افغانی ندارد و به این دلیل هیچ راهی برای تعامل با آن نیست جز سرکوب مطلق. اما طالبان، از نظر حکومت دولت افغانستان، حتی زمانی که اهداف قدرت های خارج از افغانستان را هم دنبال می کند، دارای رگ و ریشه افغانی است، و عوامل متعددی به سرکشی و یاغیگری آن انجامیده است، و به این دلیل، در کنار جنگ، باید برای صلح با آن و اقناعش به انتخاب زندگی مسالمت آمیز تلاش کند. البته این نگاه مورد اتفاق همه گروه های دخیل در حکومت نیست، اما نگاه غالب است.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: در چه شرایطی داعش و طالبان در افغانستان سرکوب خواهند شد؟

اگر منظورتان از سرکوب شکست نظامی باشد، پیش بینی دقیقی نمی توان کرد، چون هم اکنون دولت افغانستان با آن در جنگ است، و به نظر می رسد که این جنگ باز هم ادامه خواهد داشت. اما اگر منظور تان شکست فکری این گروه ها باشد، در این صورت باید به سراغ ریشه های فکری و زمینه های شکل گیری آنان رفت. در شرایطی که احزاب، گروه های مدنی، حکومت، و فعالان عرصه فکری به یک استراتژی یکپارچه برسند و به شکل علمی این پدیده را بررسی و راه های خشکاندن ریشه های آن را در افغانستان و منطقه پیدا کنند، می توان به شکست این گروه ها امیدوار بود. در شرایط کنونی چنین راهبردی در منطقه وجود ندارد، و تضادهایی که میان قدرت های منطقه ای ما جریان دارد، به قوت گرفتن بیشتر این نوع گروه ها منجر می شود، و احتمال می رود که در آینده شاهد ظهور گروه های افراطی بیشتری در منطقه خود باشیم. ما هنوز به مرز قبول مسئولیت نرسیده ایم و نمی خواهیم بپذیریم که چه نقشی در پیدایش این نوع مشکلات داشته ایم، و عادت داریم که تقصیر همه چیز را بیندازیم به گردن دیگران. این فرار از مسئولیت و نبود شهامت لازم برای قبول آن یکی از عوامل عمده پیدایش گروه های افراطی است.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: در چه مناطقی از افغانستان امکان حضور پررنگتر داعش و طالبان وجود دارد؟

امکان حضور پررنگتر داعش در شرق افغانستان است، هم به دلیل وجود زمینه های بیشتر برای تفکر سلفی، هم به دلیل بافت قومی منطقه و سیطره ذهنیت قبیله ای، هم به دلیل هم مرزی با مناطقی از پاکستان که این گروه ها در آنجا بیشتر فعال هستند، و هم به دلیل وضعیت جغرافیایی که امکان اختفا و لانه سازی را برای این گروه ها بیشتر می سازد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح: حضور داعش و طالبان چه پیامدهایی برای کشورهای همسایه افغانستان دارد؟

امنیت منطقه، به شمول کشورهای همسایه ما از طریق این گروه ها در معرض تهدید است. تداوم جنگ در افغانستان به کاهش فرصت های تجاری و روابط اقتصادی می انجامد. تعصبات مذهبی شیعه و سنی بالا می گیرد. امکان پیدایش و شکل گیری گروه های مسلح افراطی در منطقه بیشتر می شود.. در نهایت، افق هایی که برای پیشرفت کشورهای منطقه وجود دارد به تیرگی خواهد گرایید.

این مصاحبه در ویبسایت “مرکز بین المللی مطالعات صلح” نشر شده بود.

نظردادن غیرفعال شده است.